تنها یک روز پس از این سفر، مشاور امنیت ملی نخست وزیر پاکستان گفت:”در شرایط کنونی طالبان تمایلی به مذاکره با دولت افغانستان یا شورای عالی صلح این کشور ندارند”.
وی افزود که با این حال، پاکستان نهایت تلاش خود را به کار خواهد گرفت؛ تا آنها را به برگزاری مذاکره و گفتگو وادار کند.
سرتاج عزیز بیان داشت که سفر کرزی به پاکستان به ایجاد تفاهم و برطرف شدن بدگمانیها بین دو کشور کمک کرده است.
دفتر نخست وزیر پاکستان اعلام کرد که نواز شریف به حامد کرزی گفته است که دو کشور برای برقراری صلح در منطقه با یکدیگر همکاری می کنند.
این در حالی است که روز گذشته، اعزازاحمد چودری؛ سخنگوی وزارت خارجه پاکستان اعلام کرد که کشورش درخواست رییس جمهور افغانستان برای مذاکره با طالبان را پذیرفته است.
اما به گزارش روزنامه «امت» پاکستان، اسلامآباد درخواست کرزی برای آزادی ملابرادر را نپذیرفته است.
با توجه به این گزارش ها، تقریبا هیچ نشانه ای که حکایت از بازگشت کرزی با دستی پر از اسلام آباد کند وجود ندارد؛ اما این بار دیگر نمی توان همانند گذشته این سفر ناکام و بی دستاورد را به حساب خطاهای استراتژیک رییس جمهور در قبال پاکستان گذاشت.
چنین انتظاری نه تنها از رییس جمهور؛ بلکه از یک آدم عادی با ضریب هوشی متوسط هم نمی رود که 19 بار به یک هدف به جایی سفر کند و هربار نیز دست خالی برگردد؛ اما برای بیستمین بار نیز دچار یک خطای استراتژیک دیگر شود.
مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود و سیاستمدار زیرک، تمام تلاشش این است که از یک سوراخ حتی یکبار نیز گزیده نشود؛ ولی آقای کرزی ظاهرا گزیر و گریزی جز همین آزمون و خطاهای استراتژیک در برابر پاکستان نداشت.
او 19 بار به آن کشور سفر کرد؛ به این امید که به کمک متحدان به اصطلاح استراتژیک خود بتواند نتیجه ای به دست آورد؛ اما حتی ترازوی منافع متحدان استراتژیک او نیز به سمت اسلام آباد سنگینی می کرد.
او برای این کار به سیاست زردک و چماق هم متوسل شد و پیمان استراتژیک با هند را امضا کرد؛ تا شاید اسلام آباد را به چرخش وادارد و با دامن زدن به نوعی رقابت منطقه ای در افغانستان بتواند دو طرف را در استخدام منافع کشورش درآورد؛ اما پاکستان می دانست که امضای چنین پیمان هایی نه تنها با هند و امریکا؛ بلکه هیچ کشور دیگری نمی تواند از نفوذ سنتی آن کشور بر افغانستان، حتی ذره ای بکاهد؛ زیرا آن کشور بر افغانستان اشراف قومی، مذهبی و جغرافیایی دارد و خط مرزی دیورند که برای دولت افغانستان یک قرمز پرهزینه و مساله ای حیثیتی به شمار می آید برای پاکستان هرسه حوزه نفوذ را همزمان تامین می کند. پشتون های حوزه جنوب، پیروان تندرو سلفی در مناطق قبایلی و لاینحل ماندن مساله دیورند هرکدام به ترتیب به پاکستان این امکان را می دهد که در سه حوزه قومیت، مذهب و جغرافیا بر افغانستان اعمال نفوذ کند.
به هرحال، شواهد نشان می دهد که بیستمین سفر نیز بی هیچ تفاوتی از نظر نتایج و دستاورد در کنار 19 مورد قبلی قرار می گیرد و با نتایجی معلق و موکول به آینده از سوی پاکستان، به پایان رسید.
کرزی از 19 مورد قبلی دست کم این درس را آموخته بود که پاکستان دروغ می گوید و در آنچه شعار می دهد صادق نیست؛ اما واقعیت این است که این سفر با دیکته و فشار امریکا انجام شد؛ بدون آنکه نتایج آن براساس پیش شرط های رییس جمهور، تضمین شده باشد؛ پس عامل اصلی بی نتیجه ماندن بیستمین سفر نه خطای استراتژیک رییس جمهور و نه عدم صداقت همیشگی پاکستان؛ بلکه اصرارهای فریبکارانه امریکا بود.